شب ها و روز ها

می گویند روز با طلوع آغاز می شود...پس چرا 1 بامداد تاریک ترین نقطه ی شب است؟!

شب ها و روز ها

می گویند روز با طلوع آغاز می شود...پس چرا 1 بامداد تاریک ترین نقطه ی شب است؟!

هدیه

یه سری آدما معتقدن که خدا اونقدر سرش شلوغه و  کارهای مهم داره که خودش رو درگیر جزئیات زندگی ما نمیکنه(حتی اگر اون جزئیات ما رو تا مرز مرگ و زندگی ببره)

ولی من فکر میکنم خدا اونقدر بزرگه که به تک تک کارها و تفکرات کوچیک ما اهمیت میده(حتی اگر معلوم نباشه نتیجشون کجای زندگی قایم میشه)

خدا اونقدر مهربونه که اگر روزی کتابی رو اتفاقی دست یک نفر ببینید که همون لحظه از یکی دیگه هدیه گرفته...و بی دلیل و ...و واقعا بی دلیل! عاشق اون کتاب بشین

یه شب بی دلیل

شما رو بکشونه اون سمت خیابون(در حالی که مطمئن هستید دنبال یک کتاب هستید -ولی یادتون نیست چه کتابی!)

ببره پای میز اون آقای بداخلاقی که داره به یک آقای دیگه اون کتاب رو میفروشه

و وادارتون کنه که به آقای بداخلاق بگین برو یکی دیگه از انبار بیای چون من هم این کتاب قطور رو میخوام.

اهل خوندن کتاب قطور نیستید؟

اصلا مهم نیست... خدا سرش شلوغه ولی تا حالا بارها به من کتاب هدیه داده. گرچه اهل کتاب قطور نیستم

کتاب تک توی یک قفسه ی دورافتاده!..کتابی که تو انبار جا مونده... کتابی که اتفاقی دیدم  تو دیجی کالا تخفیف خورده... هدایای خدا بی نظیره

پ.ن: درباره هدیه جدید اطلاعی ندارم. فقط میدونم که عمیقا میخواستمش...نمیدونم چرا!

نظرات 2 + ارسال نظر
:) سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 18:07 http://my-netbook.blogsky.com

خرمالو؟ کجا؟

اولین خرمالو امسال رو جایی خوردم که اونجا بودن محال بود!

:) جمعه 23 مهر 1395 ساعت 20:12 http://my-netbook.blogsky.com

منم مث تو فکر میکنم


امروز خرمالو هدیه گرفتم...جایی که اصلاااا فکرشو نمیکردم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد