بچه بودم...فکر میکنم اول دبستان..با ماشین رفته بودیم شمال توی سیل گیر کردیم.پراید هم که اصولا ماشین سفر نیست..از همه جاش گل زده بود تو ... وسط جاده نه میشد رفت نه میشد موند..خلاصه وضعی بود...
من اون وسط داشتم کتاب قصه میخوندم و فقط دو تا نگرانی داشتم:
1-نکنه کتابم گلی بشه!
2-این کلماتی که معلممون یاد نداده پس کی یاد میگیرم؟!
خلاصه تبلت دست بچه هارو درک نمیکنم...ما که اون بودیم این شدیم!
وا
مگه میشه آدم قالبش عوض نشه؟
یه کپی دیلیت پیسه دیگه
مشخصات من تو بعضی از قالبای بلاگ اسکای سیو میشه
ما که اون بودیم این شدیم خخخخ

مادر جان تو رو جان من این قالبتو عوض کن.مشخصاتم سیو نمیشه .منم که تنبل
خداشاهده خواستم عوض کنم نشد...شما قالب واسم بفرستید من قول میدم فوری عوض کنم!...البته مشخصات من هم توی هیچ قالب بلاگ اسکایی تا حالا سیو نشده