شب ها و روز ها

می گویند روز با طلوع آغاز می شود...پس چرا 1 بامداد تاریک ترین نقطه ی شب است؟!

شب ها و روز ها

می گویند روز با طلوع آغاز می شود...پس چرا 1 بامداد تاریک ترین نقطه ی شب است؟!

خودشناسی!

خب...از اونجایی که حوصلم سررفته و چند وقت هم هست که ننوشتم...و کسی هم این دور و اطراف نیست فعلا...به عنوان آخرین پست امشب عرضم به حضور در و دیوار وب که:

یک عادت خیلی بدی دارم ..اینکه: از تنهایی انجام دادن کارها متنفرم. از صبحانه و ناهار گرفته تا نشستن سر کلاس و هرکار دیگه...

در نتیجه ی این عادت بد دو تا خصلت بدتر هم ایجاد شده: 

1.خودخواهی

2.تحمل کردن بیش از حد دیگران


و بدتر از همه اینکه این دو تا خصلت با هم تضاد دارن ! و در نتیجه نهایتا فردی هستم  بسیار خوددرگیر !

یعنی رفیقی که هیچوقت پایه هیچکاری نیست رو نمیخوام تحمل کنم (و گاهی با خودخواهی این حس رو نسبت به دوستام دارم) ولی چون نمیخوام تنهاتر بشم تحمل میکنم. و هرروز خودمو واسه این تحمل نفرین میکنم!


و البته ویژگی خوب هم دارم چند تا...مثلا اینکه صادقم...

برخلاف زیاد نوشتنم عادت زیاد حرف زدن ندارم

ولی تو مقدار حرفی که میزنم تعارف و تملق نیست. 

همین بعضی دوست هایی که تحملشون میکنم( و قطعا اونا هم به هر دلیلی دارن تحمل میکنن و نه بیشتر) اگر ازم بپرسن کامل بهشون توضیح میدم که چه حس مزخرفی بهشون دارم وقتی هروقت لازمه باشن نیستن.

نظرات 1 + ارسال نظر
گچ رنگی شنبه 9 مرداد 1395 ساعت 21:54

جالب
منم اون حس خودخواهی و تنفر از تنهایی رو دارم ولی نمیتونم دیگرانو تحمل کنم در نتیجه آخرش همون تنها میمونم:(

همیشه اون کسی که باید باشه دوره...یا مدرسه ی دیگه..یا شهر دیگه..یا دانشگاه دیگه..یا با رفقای دیگه..
به هرحال بهترین دوست من همیشه دورتر از جاییه که من هستم
و اونی که بودنش از اول هم یهویی و اتفاقی بود هر روز و هرساعت هست!
واسه اینه که تحمل سخت میشه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد